Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به (مبلغ/مقدار و... خاصی) رسیدن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to run to
/rʌn tu/
فعل گذرا
[گذشته: ran to]
[گذشته: ran to]
[گذشته کامل: run to]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به (مبلغ/مقدار و... خاصی) رسیدن
ختم شدن
1.In the end, the bill ran to thousands of dollars.
1. سر آخر، صورتحساب به هزاران دلار ختم شد.
2.The new encyclopedia runs to several thousand pages.
2. دایرهالمعارف جدید به چندین هزار صفحه میرسد.
تصاویر
کلمات نزدیک
run through
run some tests
run short of something
run scans for viruses and spyware
run over
run up
run up against
run-down
run-in
run-of-the-mill
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان