Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مجادله
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
run-in
/rʌn-ɪn/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مجادله
مشاجره، کشمکش
1.Michael got drunk and had a run-in with the police.
1. "مایکل" مست کرد و با پلیس مشاجره کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
run-down
run up against
run up
run to
run through
run-of-the-mill
run-out
run-through
run-up
runabout
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان