Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . معمولی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
run-of-the-mill
/ˌrʌn əv ðə ˈmɪl/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
معمولی
پیش پا افتاده
disapproving
1.a run-of-the-mill job
1. یک شغل معمولی
2.These should be run-of-the-mill problems to the experienced manager.
2. اینها برای یک مدیر باتجربه باید مشکلات پیش پا افتادهای باشد.
تصاویر
کلمات نزدیک
run-in
run-down
run up against
run up
run to
run-out
run-through
run-up
runabout
runaway
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان