Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قراضه (وسیله نقلیه)
2 . مخروبه
3 . خسته و وامانده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
run-down
/ˈrʌnˈdaʊn/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more run-down]
[حالت عالی: most run-down]
1
قراضه (وسیله نقلیه)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لکنته
a run-down bus
یک اتوبوس قراضه
2
مخروبه
مترادف و متضاد
neglected
1.This is one of the most run-down areas in Scotland.
1. اینجا یکی از مخروبهترین مناطق اسکاتلند است.
a run-down villa
یک ویلای مخروبه
3
خسته و وامانده
1.You look a bit run-down.
1. کمی خسته به نظر میرسی.
a run-down laborer
یک کارگر خسته و وامانده
تصاویر
کلمات نزدیک
run up against
run up
run to
run through
run some tests
run-in
run-of-the-mill
run-out
run-through
run-up
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان