[اسم]

sarcasm

/ˈsɑːrkæzəm/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متلک کنایه، طعنه

معادل ها در دیکشنری فارسی: طعنه متلک کنایه
  • 1.‘That will be useful,’ she said with sarcasm.
    1. او با کنایه گفت: «آن خیلی به درد می‌خورد».
  • 2.a hint of sarcasm in his voice
    2. نشانه‌ای از طعنه در صدایش
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان