Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . لاشخوری کردن
2 . زبالهگردی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to scavenge
/ˈskævɪndʒ/
فعل ناگذر
[گذشته: scavenged]
[گذشته: scavenged]
[گذشته کامل: scavenged]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
لاشخوری کردن
(از لاشه حیوانات و مواد درحالتجزیه) تغذیه کردن
1.The crows scavenged on the dead carcass.
1. کلاغها از لاشه مرده تغذیه کردند.
2
زبالهگردی کردن
پیدا کردن خوراک و... (در میان زباله)
1.We managed to scavenge a lot of furniture from the dump.
1. ما توانستیم اسبابواثاثیه زیادی از زبالهدانی پیدا کنیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
scattering
scattered showers
scattered clouds
scattered
scatterbrained
scavenger
scenario
scene
scene-of-crime
scene-shifter
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان