[صفت]

scattered

/ˈskætərd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more scattered] [حالت عالی: most scattered]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 متفرق پراکنده

معادل ها در دیکشنری فارسی: افشان پراکنده متفرق
  • 1.The scattered crowd ran when the rain started.
    1. جمعیت متفرق شده با شروع باران فرار کردند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان