Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سرزنش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to scold
/skoʊld/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: scolded]
[گذشته: scolded]
[گذشته کامل: scolded]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سرزنش کردن
اوقات تلخی کردن، دعوا کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تعرض کردن
توپیدن
شماتت کردن
مترادف و متضاد
rebuke
1.He scolded them for arriving late.
1. او آنها را به خاطر دیر آمدن سرزنش کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
scoff
sclerosis
sclera
scissors
scissor
scone
scoop
scooped
scooter
scope
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان