Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سراسیمه رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to scurry
/ˈskɜːri/
فعل ناگذر
[گذشته: scurried]
[گذشته: scurried]
[گذشته کامل: scurried]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سراسیمه رفتن
تند و سریع حرکت کردن
مترادف و متضاد
run hastily
scuttle
1.Ants scurried around the pile of rotting food.
1. مورچه ها دور غذای فاسد شده تند و سریع حرکت کردند.
2.She said goodbye and scurried back to work.
2. او خداحافظی کرد و سراسیمه به سرکار برگشت.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sculpture
sculptural relief
sculptor
sculpt
scuba diving
scuttle
sea
sea-green
sea anemone
sea animal
کلمات نزدیک
scurrilous
scupper
scum
sculpture
sculptress
scurvy
scuttle
scythe
scythian
se
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان