Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . چاشنیدار
2 . باتجربه
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
seasoned
/ˈsiːzənd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more seasoned]
[حالت عالی: most seasoned]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
چاشنیدار
چاشنیزده، خواباندهشده (در چاشنی)
seasoned flour
آرد چاشنیدار
2
باتجربه
کارکشته
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آبدیده
باتجربه
پخته
جهاندیده
دنیادیده
سرد و گرم چشیده
کارآزموده
کارکشته
1.The author is a seasoned academic.
1. نویسنده یک استاد دانشگاه باتجربه است.
تصاویر
کلمات نزدیک
seasonal affective disorder
seasonal
season ticket
season
seaside
seasoning
seat
seat belt
seated
seating
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان