Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حراست
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
security guard
/sɪˈkjʊrəti gɑrd/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
حراست
نگهبان
معادل ها در دیکشنری فارسی:
انتظامات
1.Then a security guard from a nearby building signaled to me that Ihad to stop.
1. سپس حراست ساختمان کناری به من اشاره کرد که باید توقف کنم.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
security
securely
secure
section
secretory organ
security measure
security system
sedan
sedate
see
کلمات نزدیک
security council
security check
security alarm
security
securities
security service
sedan
sedate
sedately
sedation
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان