[فعل]

to seize

/siːz/
فعل گذرا
[گذشته: seized] [گذشته: seized] [گذشته کامل: seized]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (سریع و محکم) گرفتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: ربودن گرفتن
مترادف و متضاد grab
  • 1.I seized his arm and made him turn to look at me.
    1. من بازویش را محکم گرفتم و کاری کردم برگردد و من را نگاه کند.

2 توقیف کردن مصادره کردن

مترادف و متضاد confiscate
  • 1.The police siezed 50 pounds of illegal drugs.
    1. پلیس 50 پوند موادمخدر غیرقانونی را توقیف کرد.

3 به‌تصرف درآوردن

  • 1.Terrorists have seized the airport and railroad terminals.
    1. تروریست‌ها فرودگاه و پایانه‌های راه‌آهن را به‌تصرف درآورده‌اند.

4 استفاده کردن (از فرصت و...)

  • 1.Skillful leaders seize the opportunity to change things for the better.
    1. رهبران ماهر از فرصت استفاده می‌کنند تا اوضاع را بهتر کنند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان