Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پرسایه
2 . مبهم
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
shadowy
/ˈʃædoʊi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: shadowier]
[حالت عالی: shadowiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
پرسایه
تاریک، سایهدار
معادل ها در دیکشنری فارسی:
سایهدار
1.He sat in a shadowy corner.
1. او در یک کنج سایهدار نشست.
2
مبهم
سایهوار
1.َA shadowy figure appeared through the mist.
1. هیبتی سایهوار از میان مه پدیدار شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
shadow
shading
shades of a color
shades
shaded
shady
shaft
shag
shaggy
shaggy beard
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان