[صفت]

sham

/ˈʃæm/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more sham] [حالت عالی: most sham]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قلابی ساختگی، جعلی، دروغین

معادل ها در دیکشنری فارسی: صوری
مترادف و متضاد bogus false
a clergyman who arranged a sham marriage
کشیشی که یک ازدواج ساختگی را ترتیب داد
[اسم]

sham

/ˈʃæm/
قابل شمارش

2 چیز قلابی چیز جعلی

3 آدم متظاهر آدم حقه‌باز، آدم فریبکار

4 تظاهر

مترادف و متضاد pretense
[فعل]

to sham

/ˈʃæm/
فعل گذرا
[گذشته: shammed] [گذشته: shammed] [گذشته کامل: shammed]

5 تظاهر کردن وانمود کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: هارت و پورت کردن
to sham illness
تظاهر به بیماری کردن
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان