[اسم]

shock therapy

/ˈʃɑːk θerəpi/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شوک‌ درمانی درمان با ضربه الکتریکی تشنج‌ آور

مترادف و متضاد shock treatment
  • 1.I suppose I was on three weeks of shock treatment.
    1. حدس می زنم سه هفته شوک درمانی می شدم.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان