Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به داخل راه ندادن
2 . جلوی چیزی را گرفتن
3 . طرد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to shut out
/ʃˈʌt ˈaʊt/
فعل گذرا
[گذشته: shut out]
[گذشته: shut out]
[گذشته کامل: shut out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به داخل راه ندادن
1.Mum, Ben keeps shutting me out of the bedroom!
1. مامان، "بن" من را به اتاق خواب راه نمیدهد!
2
جلوی چیزی را گرفتن
جلوگیری کردن، سد کردن (صدا، منظره و...)
sunglasses that shut out 99% of the sun’s harmful rays
عینک آفتابیهایی که جلوی 99% اشعههای مضر آفتاب را میگیرند
3
طرد کردن
پس زدن
1.If you shut me out, how can I help you?
1. اگر من را طرد کنی، چطور میتوانم کمکت کنم؟
تصاویر
کلمات نزدیک
shut one's mouth
shut one's eyes
shut off
shut in
shut down
shut up
shut your mouth!
shut-in
shutdown
shuteye
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان