Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . حواس (کسی را) پرت کردن
2 . به خط فرعی هدایت کردن (قطار و...)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sidetrack
/ˈsaɪdtræk/
فعل گذرا
[گذشته: sidetracked]
[گذشته: sidetracked]
[گذشته کامل: sidetracked]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
حواس (کسی را) پرت کردن
از موضوع اصلی منحرف کردن
1.They have a tendency to try to sidetrack you from your task.
1. آنها عادت دارند سعی کنند حواس تو را در (انجام) وظیفهات پرت کنند.
2
به خط فرعی هدایت کردن (قطار و...)
تصاویر
کلمات نزدیک
sideswipe
sidestroke
sidestep
sideshow
sidereal
sidewalk
sideways
sidewinder
siding
sidle
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان