[فعل]

to sidestep

/ˈsaɪdstɛp/
فعل ناگذر
[گذشته: sidestepped] [گذشته: sidestepped] [گذشته کامل: sidestepped]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (خود را) کنار کشیدن جاخالی دادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: جاخالی دادن
  • 1.As I sidestepped, the bottle hit me on the left hip.
    1. چون جاخالی دادم، بطری به ران چپم خورد.

2 طفره رفتن شانه خالی کردن

  • 1.He was trying to sidestep responsibility.
    1. او داشت سعی می‌کرد از (زیر بار) مسئولیت طفره برود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان