Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . (خود را) کنار کشیدن
2 . طفره رفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sidestep
/ˈsaɪdstɛp/
فعل ناگذر
[گذشته: sidestepped]
[گذشته: sidestepped]
[گذشته کامل: sidestepped]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
(خود را) کنار کشیدن
جاخالی دادن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جاخالی دادن
1.As I sidestepped, the bottle hit me on the left hip.
1. چون جاخالی دادم، بطری به ران چپم خورد.
2
طفره رفتن
شانه خالی کردن
1.He was trying to sidestep responsibility.
1. او داشت سعی میکرد از (زیر بار) مسئولیت طفره برود.
تصاویر
کلمات نزدیک
sideshow
sidereal
sidelong
sidelines
sideline
sidestroke
sideswipe
sidetrack
sidewalk
sideways
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان