[فعل]

to sign on

/ˈsaɪn ˈɑːn/
فعل ناگذر
[گذشته: signed on] [گذشته: signed on] [گذشته کامل: signed on]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 نام‌نویسی کردن ثبت‌نام کردن

مترادف و متضاد join
  • 1.I'll sign on with a nursing agency.
    1. من در یک مؤسسه خدمات پرستاری نام‌نویسی خواهم کرد.

2 برای دریافت بیمه بیکاری درخواست دادن

  • 1.He has signed on at the job center.
    1. او در یک مرکز کاریابی برای دریافت بیمه بیکاری درخواست داده‌است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان