Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . نامنویسی کردن
2 . برای دریافت بیمه بیکاری درخواست دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sign on
/ˈsaɪn ˈɑːn/
فعل ناگذر
[گذشته: signed on]
[گذشته: signed on]
[گذشته کامل: signed on]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
نامنویسی کردن
ثبتنام کردن
مترادف و متضاد
join
1.I'll sign on with a nursing agency.
1. من در یک مؤسسه خدمات پرستاری نامنویسی خواهم کرد.
2
برای دریافت بیمه بیکاری درخواست دادن
1.He has signed on at the job center.
1. او در یک مرکز کاریابی برای دریافت بیمه بیکاری درخواست دادهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
sign off
sign language
sign in
sign
sigmodon hispidus
sign over
sign up
signal
signature
significant
کلمات نزدیک
sign language
sign for
sign a contract
sign
sightseer
sign up
signal
signal ahead
signal box
signal left and turn left.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان