[صفت]

sincere

/sɪnˈsɪr/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: sincerest] [حالت عالی: sincerer]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 راستگو درستکار، بی‌ریا

معادل ها در دیکشنری فارسی: ساده‌دل صادق باصفا
مترادف و متضاد honest
  • 1.He seems to be sincere.
    1. به‌نظر می‌آید درستکار باشد.

2 صمیمانه از ته قلب

  • 1.The family wishes to express their sincere thanks to all the staff at the hospital.
    1. (اعضای) خانواده خواستار این هستند که قدردانی صمیمانه خود را به تمام کارکنان بیمارستان ابراز کند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان