[اسم]

site

/saɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 مکان محل

معادل ها در دیکشنری فارسی: محل
مترادف و متضاد location place position
  • 1.For the site of the new school, the committee preferred an urban location.
    1. برای مکان مدرسه جدید، کمیته منطقه‌ای شهری را ترجیح داد.
  • 2.The agent insisted that the house had one of the best sites in town.
    2. نماینده [مشاور املاکی] اصرار داشت که آن خانه یکی از بهترین مکان‌ها را در شهر دارد.
  • 3.We were informed by our guide that a monument would be built on the site of the historic battle.
    3. راهنما ما را مطلع کرد که مجسمه یادبودی در مکان نبرد تاریخی ساخته خواهد شد.

2 پایگاه اینترنتی سایت

مترادف و متضاد website
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان