Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اسکلت
2 . حداقل
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
skeleton
/ˈskɛlətən/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
اسکلت
استخوانبندی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
استخوانبندی
اسکلت
اسکلتبندی
اُسطُقُس
sheep skeleton
اسکلت گوسفند
2
حداقل
کمترین تعداد
مترادف و متضاد
skeleton
1.There will only be a skeleton staff on duty over the holiday.
1. در تعطیلات تنها حداقل تعداد کارمندان سر کار خواهند بود.
تصاویر
کلمات نزدیک
skeletal
skein
skating rink
skating
skater
skeleton in the closet
skeleton key
skeleton staff
skeptic
skeptical
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان