Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . تحریفشده
2 . کج
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
skewed
/skjuːd/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more skewed]
[حالت عالی: most skewed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
تحریفشده
نادرست
1.Their conception of religion is heavily skewed.
1. فهم آنها از مذهب بهشدت تحریفشدهاست.
2
کج
ناصاف
1.The bench has become skewed.
1. نیمکت کج شدهاست.
تصاویر
کلمات نزدیک
skewbald
skew
sketchy
sketchpad
sketchmap
skewer
ski
ski bunny
ski goggles
ski jump
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان