Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . فهرست نامزدهای انتخاباتی
2 . سنگ لوح
3 . تخته سنگ لوح
4 . شدیدا انتقاد کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
slate
/sleɪt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
فهرست نامزدهای انتخاباتی
2
سنگ لوح
اسلیت
1.The roof of the church was made of slate.
1. سقف کلیسا از سنگ لوح ساخته شده بود.
3
تخته سنگ لوح
معادل ها در دیکشنری فارسی:
لوح
[فعل]
to slate
/sleɪt/
فعل گذرا
[گذشته: slated]
[گذشته: slated]
[گذشته کامل: slated]
صرف فعل
4
شدیدا انتقاد کردن
سرزنش کردن
تصاویر
کلمات نزدیک
slat
slasher
slash
slapstick
slaphead
slaughter
slaughterer
slaughterhouse
slav
slave
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان