Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . کشتار
2 . ذبح کردن
3 . قتلعام کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
slaughter
/ˈslɔːtər/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
کشتار
قتل عام، سلاخی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
خونریزی
ذبح
قلع و قمع
کشتار
1.We must act to stop this slaughter.
1. ما باید اقدامی کنیم تا این کشتار را متوقف کنیم.
[فعل]
to slaughter
/ˈslɔːtər/
فعل گذرا
[گذشته: slaughtered]
[گذشته: slaughtered]
[گذشته کامل: slaughtered]
صرف فعل
2
ذبح کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
ذبح کردن
کشتار کردن
مترادف و متضاد
butcher
1.The lambs are taken to the abattoir to be slaughtered.
1. برهها به کشتارگاه برده میشوند تا ذبح شوند.
3
قتلعام کردن
کشت و کشتار کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
تار و مار کردن
کشتار کردن
مترادف و متضاد
massacre
1.Men, women and children were slaughtered and villages destroyed.
1. مردان، زنان و کودکان قتلعام و روستاها نابود شدند.
تصاویر
کلمات نزدیک
slate
slat
slasher
slash
slapstick
slaughterer
slaughterhouse
slav
slave
slave dealer
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان