[اسم]

slot

/slɑːt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 شکاف (مخصوص قرار دادن سکه)

  • 1.Put the coin in the slot.
    1. سکه را درون شکاف قرار دهید.

2 زمان (در جدول زمانی)

  • 1.The TV program is being moved to a later slot.
    1. برنامه تلویزیونی به زمان بعدتری منتقل می‌شود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان