[فعل]

to slouch

/slaʊtʃ/
فعل ناگذر
[گذشته: slouched] [گذشته: slouched] [گذشته کامل: slouched]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قوز کردن

  • 1.Several students were slouching against the wall.
    1. چند دانش‌آموز مقابل دیوار قوز کرده بودند.
  • 2.Sit up straight. Don't slouch.
    2. صاف بنشین. قوز نکن.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان