[فعل]

to smoke

/smoʊk/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: smoked] [گذشته: smoked] [گذشته کامل: smoked]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 (سیگار) کشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: سیگار کشیدن کشیدن
مترادف و متضاد draw on inhale puff on
  • 1.Please don't smoke in the classroom.
    1. لطفا در کلاس سیگار نکشید.
  • 2.She smokes a lot.
    2. او خیلی سیگار می‌کشد.
کاربرد فعل smoke به معنای (سیگار) کشیدن
معادل فعل smoke در فارسی "(سیگار) کشیدن" است. برای بیان عمل گذاشتن سیگار یا چپق بر روی لب و دم گرفتن از آن از فعل smoke یا (سیگار) کشیدن استفاده می‌شود. فعل smoke غالبا به کشیدن سیگار اشاره دارد، ولی در مواقعی ممکن است به کشیدن چیزهای دیگر نیز اشاره کند. مثال:
".Please don't smoke in the classroom" (لطفا در کلاس سیگار نکشید.)
".She smokes a lot" (او خیلی سیگار می‌کشد.)

2 دود کردن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دود کردن
مترادف و متضاد emit smoke smoulder
  • 1.The oil in the pan started to smoke.
    1. روغن درون ماهیتابه شروع کرد به دود کردن.

3 دودی کردن (مواد غذایی)

smoked salmon
ماهی سالمون دودی (شده)
[اسم]

smoke

/smoʊk/
غیرقابل شمارش

4 دود

معادل ها در دیکشنری فارسی: دود
مترادف و متضاد exhaust fume gas vapour
a tiny smoke-filled waiting room
یک اتاق انتظار کوچک پر از دود
cigarette smoke
دود سیگار
کاربرد اسم smoke به معنای دود
معادل فارسی اسم smoke "دود" است. به گاز خاکستری، سفید و یا مشکی‌رنگی که از سوختن چیزی تولید می‌شود، smoke یا دود گفته می‌شود. مثال:
"cigarette smoke" (دود سیگار)

5 سیگارکشیدن

معادل ها در دیکشنری فارسی: دود کردن
  • 1.Are you coming outside for a smoke?
    1. داری برای سیگارکشیدن بیرون می‌آیی؟

6 سیگار

مترادف و متضاد cigarette
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان