[صفت]

snowy

/ˈsnoʊi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: snowier] [حالت عالی: snowiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 برفی

معادل ها در دیکشنری فارسی: برفی
  • 1.a snowy weekend
    1. یک آخر هفته برفی
  • 2.snowy fields
    2. زمین‌های برفی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان