Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . برفی
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
snowy
/ˈsnoʊi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: snowier]
[حالت عالی: snowiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
برفی
معادل ها در دیکشنری فارسی:
برفی
1.a snowy weekend
1. یک آخر هفته برفی
2.snowy fields
2. زمینهای برفی
تصاویر
کلمات نزدیک
snowstorm
snowshoes
snowplow
snowmobile
snowman
snowy white
snub
snuff
snuffle
snug
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان