Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بیاعتنایی کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to snub
/snʌb/
فعل گذرا
[گذشته: snubbed]
[گذشته: snubbed]
[گذشته کامل: snubbed]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
بیاعتنایی کردن
نادیده گرفتن، بیمحلی کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
بیاعتنایی کردن
مترادف و متضاد
cold-shoulder
insult
rebuff
1.Darryl later apologized to Sally for snubbing her at the dance.
1. "درل" بعدا به دلیل بیاعتنایی کردن به "سالی" در (مراسم) رقص، از او عذرخواهی کرد.
2.Sandra was tormented by the thought that she might be snubbed by her classmates.
2. "ساندرا" با (این) فکر که او ممکن است توسط همکلاسیهایش نادیده گرفته شود، عذاب میکشید.
تصاویر
کلمات نزدیک
snowy white
snowy
snowstorm
snowshoes
snowplow
snuff
snuffle
snug
snuggle
snyder
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان