[صفت]

soapy

/ˈsoʊpi/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: soapier] [حالت عالی: soapiest]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 صابونی

معادل ها در دیکشنری فارسی: صابونی
  • 1.a soapy sponge
    1. یک اسفنج صابونی
  • 2.Wash the clothes in warm soapy water.
    2. لباس‌ها را در آب صابونی گرم بشویید.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان