Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . اوج گرفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to soar
/sɔr/
فعل ناگذر
[گذشته: soared]
[گذشته: soared]
[گذشته کامل: soared]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
اوج گرفتن
صعود کردن، بالا رفتن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اوج گرفتن
مترادف و متضاد
fly up
rocket
plummet
1.The senator's hopes for victory soared after his television appearance.
1. امیدهای سناتور برای پیروزی پس از حضورش در تلویزیون اوج گرفت.
2.We watched the soaring eagle skim over the mountain peak.
2. عقاب اوج گرفتهای را دیدیم که بر فراز قله کوه پرواز میکرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
soapy
soapstone
soapbox
soap powder
soap opera
soaring
sob
sober
sober up
sobering
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان