[صفت]

social

/ˈsoʊ.ʃəl/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more social] [حالت عالی: most social]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 اجتماعی جمعی

معادل ها در دیکشنری فارسی: اجتماعی مردم‌دار
مترادف و متضاد collective communal community individual
  • 1.I had an active social life when I in college.
    1. وقتی که در کالج بودم، زندگی اجتماعی فعالی داشتم.
  • 2.The language school organizes social events for the students.
    2. مدرسه زبان، رویدادهای جمعی برای دانش‌آموزان تشکیل می‌دهد.
social class/background
طبقه/پس زمینه اجتماعی
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان