Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سودا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
soda
/ˈsoʊdə/
غیرقابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
سودا
[نوعی نوشیدنی گازدار]
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آب گازدار
سودا
1.My girlfriend enjoys drinking soda.
1. دوستدخترم از نوشیدن سودا لذت میبرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sod
socratic
socks and stockings are in the other window.
socket
sock
soda bread
soda water
sodden
sodium
sodium bicarbonate
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان