Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پراکنده شدن
2 . پهن کردن (فرش و...)
3 . پراکنده بودن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to spread out
/sprɛd aʊt/
فعل ناگذر
[گذشته: spread out]
[گذشته: spread out]
[گذشته کامل: spread out]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
پراکنده شدن
1.The searchers spread out to cover the area faster.
1. جستجوگرها پراکنده شدند تا سریعتر منطقه را بگردند.
2.They spread out to search the whole area.
2. آنها پراکنده شدند تا تمام منطقه را بگردند.
2
پهن کردن (فرش و...)
1.Sue spread the map out on the table.
1. "سو" نقشه را روی میز پهن کرد.
2.We spread the rug out on the floor.
2. ما قالی را روی زمین پهن کردیم.
3
پراکنده بودن
1.Their family had been spread out all over the world.
1. خانواده آنها در سرتاسر دنیا پراکنده بودند.
تصاویر
کلمات نزدیک
spread a rumor
spread
sprayer
spray paint
spray
spread-eagled
spreadsheet
spree
sprig
sprightly
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان