Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . گسترش
2 . مالیدن
3 . گسترش یافتن
4 . پهن کردن
5 . پخش کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
spread
/spred/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
گسترش
شیوع
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشاعه
رواج
گسترش
the spread of something
گسترش [شیوع] چیزی
1. the spread of American culture
1. گسترش فرهنگ امریکایی
2. the spread of this disease
2. شیوع این بیماری
[فعل]
to spread
/spred/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: spread]
[گذشته: spread]
[گذشته کامل: spread]
صرف فعل
2
مالیدن
پخش کردن، پخش شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
آغشتن
1.If the paint is too thick, it will not spread evenly.
1. اگر رنگ خیلی غلیظ باشد، بهصورت مساوی پخش نمیشود.
to spread something
چیزی را مالیدن
to spread butter on pieces of toast
کره مالیدن روی تکهای نان تست
3
گسترش یافتن
شیوع یافتن، پخش شدن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اشاعه یافتن
پراکنده شدن
سرایت کردن
1.It started off as cancer of the liver but it spread to other areas of the body.
1. بیماری بهشکل سرطان کبد شروع شد، اما به سایر بخشهای بدن شیوع یافت.
to spread rapidly/quickly
بسیار سریع/بهسرعت پخش شدن
1. News of his victory spread quickly.
1. اخبار پیروزی او بهسرعت پخش شد.
2. The fire spread very rapidly because of the strong wind.
2. آتش بهخاطر باد شدید بسیار سریع گسترش یافت.
4
پهن کردن
گستردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پهن کردن
همهگیری
گسترش دادن
گستردن
to spread something (out) on/over something
چیزی را روی چیزی پهن کردن
We spread the map on the floor.
ما نقشه را روی زمین پهن کردیم.
5
پخش کردن
پراکندن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
پخش کردن
پراکنده کردن
to spread rumors/lies about somebody
شایعه/دروغ درباره کسی پخش کردن
1. How dare you spread such vicious lies!
1. چطور جرات میکنی چنین دروغهای وقیحانهای را پخش کنی!
2. When Brown’s hotel burned down, Clark spread the rumor that Forsyth was to blame.
2. وقتی هتل "براون" آتش گرفت، "کلارک" این شایعه را پخش کرد که "فورسیث" مقصر است.
تصاویر
کلمات نزدیک در دیکشنری تصویری
spray painting
spray paint
spray gun
spray can
spray
spread out
spreadsheet
sprig
sprightly
spring
کلمات نزدیک
sprayer
spray paint
spray
sprawling
sprawled
spread a rumor
spread out
spread-eagled
spreadsheet
spree
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان