Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . پهن شده [روی مبل، زمین]
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
sprawled
/sprɔːld/
غیرقابل مقایسه
1
پهن شده [روی مبل، زمین]
لمیده
1.He was lying sprawled in an armchair, watching TV.
1. او روی مبل راحتی پهن شده بود و تلویزیون تماشا می کرد.
تصاویر
کلمات نزدیک
sprawl
sprat
sprain
spout
spouse
sprawling
spray
spray paint
sprayer
spread
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان