[صفت]

sprawled

/sprɔːld/
غیرقابل مقایسه

1 پهن شده [روی مبل، زمین] لمیده

  • 1.He was lying sprawled in an armchair, watching TV.
    1. او روی مبل راحتی پهن شده بود و تلویزیون تماشا می کرد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان