Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . ترقتروق کردن
2 . بریدهبریده گفتن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to sputter
/spʌtər/
فعل ناگذر
[گذشته: sputtered]
[گذشته: sputtered]
[گذشته کامل: sputtered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
ترقتروق کردن
پتپت کردن
1.The truck sputtered and stopped.
1. کامیون پتپت کرد و ایستاد.
2
بریدهبریده گفتن
1.‘But… but…’ she sputtered.
1. او بریدهبریده گفت: «اما... اما... .»
تصاویر
کلمات نزدیک
sputnik
spurt
spurn
spurious
spur-of-the-moment decision
spy
spy on
spyhole
spying
sq.
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان