[اسم]

spurt

/spɜːrt/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 فوران (مایعات) جهش

a great spurt of blood
فوران شدید خون

2 افزایش ناگهانی (سرعت، فعالیت و...)

[فعل]

to spurt

/spɜːrt/
فعل گذرا
[گذشته: spurted] [گذشته: spurted] [گذشته کامل: spurted]

3 فوران کردن (با شدت) پاشیدن، ریختن

  • 1.Blood was spurting from her nose.
    1. خون داشت با شدت از بینی‌اش بیرون می‌ریخت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان