Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . هدر دادن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to squander
/ˈskwɑndər/
فعل گذرا و ناگذر
[گذشته: squandered]
[گذشته: squandered]
[گذشته کامل: squandered]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
هدر دادن
حرام کردن
معادل ها در دیکشنری فارسی:
اِسراف کردن
تلف کردن
هدر دادن
نفله کردن
formal
مترادف و متضاد
misspend
waste
make good use of
manage
save
1.Because Freddy squandered his time watching television, he could not catch up on his homework.
1. چون "فردی" زمانش را با تماشای تلویزیون هدر داد نتوانست به تکالیفش برسد.
2.Do not squander your money by buying what you cannot use.
2. پولهای خود را برای خرید چیزهایی که استفاده نمیکنید حرام نکنید.
3.In his will, Mr. Larson warned his children not to squander their inheritance.
3. در وصیتنامهاش خانم "لارسون" به فرزندانش گوشزد کرد که ارثیهشان را هدر ندهند.
تصاویر
کلمات نزدیک
squalor
squall
squalid
squadron leader
squadron
squandering
square
square bracket
square brackets
square dance
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان