Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . جیرجیر (صدا)
2 . جیرجیر کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[اسم]
squeak
/skwiːk/
قابل شمارش
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
جیرجیر (صدا)
معادل ها در دیکشنری فارسی:
جیرجیر
1.The squeak of a mouse
1. جیرجیر یک موش
[فعل]
to squeak
/skwiːk/
فعل ناگذر
[گذشته: squeaked]
[گذشته: squeaked]
[گذشته کامل: squeaked]
صرف فعل
2
جیرجیر کردن
1.The door was squeaking, so I put some oil on it.
1. در داشت جیرجیر میکرد، برای همین به آن روغن زدم.
تصاویر
کلمات نزدیک
squawk
squatter
squat thrust
squat
squashy
squeaky
squeaky clean
squeal
squeamish
squeegee merchant
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان