[فعل]

to stand up

/stænd ʌp/
فعل ناگذر
[گذشته: stood up] [گذشته: stood up] [گذشته کامل: stood up]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 بلند شدن برپا شدن، ایستادن

معادل ها در دیکشنری فارسی: برخاستن پا شدن
  • 1.The teacher asked us all to stand up.
    1. معلم از همه ما خواست که بایستیم.

2 قال گذاشتن کاشتن

معادل ها در دیکشنری فارسی: قال گذاشتن
informal
  • 1.I've been stood up!
    1. من را قال گذاشت!
  • 2.John stood Laura up at the movie theater.
    2. "جان"، "لارا" را در سینما قال گذاشت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان