Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . سوراخ کردن
2 . شکستن (با هل دادن به داخل)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to stave in
/ˈsteɪv ˈɪn/
فعل گذرا
[گذشته: staved in]
[گذشته: staved in]
[گذشته کامل: staved in]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
سوراخ کردن
1.The back of the typewriter is staved in.
1. پشت ماشینتحریر سوراخ شدهاست.
2
شکستن (با هل دادن به داخل)
1.The door was staved in.
1. در (با هل دادن به داخل) شکسته شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stave
staunch
statutory rape
statutory offense
statutory
stave off
stay
stay away
stay behind
stay home
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان