Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . به تاخیر انداختن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to stave off
/steɪv ɔf/
فعل گذرا
[گذشته: staved off]
[گذشته: staved off]
[گذشته کامل: staved off]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
به تاخیر انداختن
جلوگیری کردن
1.We were hoping to stave off these difficult decisions until September.
1. ما امیدوار بودیم این تصمیمات سخت را تا سپتامبر به تاخیر اندازیم.
تصاویر
کلمات نزدیک
stave in
stave
staunch
statutory rape
statutory offense
stay
stay away
stay behind
stay home
stay in
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان