Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . خفه کردن
2 . سرکوب کردن
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to stifle
/ˈstaɪfl/
فعل گذرا
[گذشته: stifled]
[گذشته: stifled]
[گذشته کامل: stifled]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
خفه کردن
1.Those in the streets were stifled by the fumes.
1. آنهایی که در خیابان بودند، توسط دود خفه شدند.
2
سرکوب کردن
(در نطفه) خفه کردن
مترادف و متضاد
suppress
1.They hope the new rules will not stifle creativity.
1. آنها امیدوارند قوانین جدید، نوآوری را سرکوب نکند.
تصاویر
کلمات نزدیک
stiffness
stiffly
stiffen
stiff-necked
stiff drink
stifling
stigma
stigmatize
stile
stiletto
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان