[فعل]

to stifle

/ˈstaɪfl/
فعل گذرا
[گذشته: stifled] [گذشته: stifled] [گذشته کامل: stifled]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 خفه کردن

  • 1.Those in the streets were stifled by the fumes.
    1. آنهایی که در خیابان بودند، توسط دود خفه شدند.

2 سرکوب کردن (در نطفه) خفه کردن

مترادف و متضاد suppress
  • 1.They hope the new rules will not stifle creativity.
    1. آنها امیدوارند قوانین جدید، نوآوری را سرکوب نکند.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان