Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . قویتر شدن
2 . قویتر کردن
3 . سفت کردن
4 . محتاط و جدی شدن
5 . خشک شدن (از ترس)
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[فعل]
to stiffen
/stˈɪfən/
فعل ناگذر
[گذشته: stiffened]
[گذشته: stiffened]
[گذشته کامل: stiffened]
مشاهده در دیکشنری تصویری
صرف فعل
1
قویتر شدن
شدیدتر شدن
2
قویتر کردن
شدیدتر کردن
1.a campaign to stiffen rules against drink-driving
1. پویشی برای شدید کردن قوانین علیه رانندگی به هنگام مستی
3
سفت کردن
سخت کردن
4
محتاط و جدی شدن
5
خشک شدن (از ترس)
میخکوب شدن
1.He touched her, and she stiffened.
1. او لمسش کرد و او خشک شد.
2.She stiffened with fear.
2. او از ترس خشک شد.
تصاویر
کلمات نزدیک
stiff-necked
stiff drink
stiff
sticky tape
sticky label
stiffly
stiffness
stifle
stifling
stigma
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان