[فعل]

to stiffen

/stˈɪfən/
فعل ناگذر
[گذشته: stiffened] [گذشته: stiffened] [گذشته کامل: stiffened]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 قوی‌تر شدن شدیدتر شدن

2 قوی‌تر کردن شدیدتر کردن

  • 1.a campaign to stiffen rules against drink-driving
    1. پویشی برای شدید کردن قوانین علیه رانندگی به هنگام مستی

3 سفت کردن سخت کردن

4 محتاط و جدی شدن

5 خشک شدن (از ترس) میخکوب شدن

  • 1.He touched her, and she stiffened.
    1. او لمسش کرد و او خشک شد.
  • 2.She stiffened with fear.
    2. او از ترس خشک شد.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان