[صفت]

stifling

/ˈstaɪflɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stifling] [حالت عالی: most stifling]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌شدت گرم خفه (هوا)

  • 1.‘It's stifling in here—can we open a window?’
    1. «اینجا خیلی گرم است؛ می‌توانیم پنجره را باز کنیم؟»

2 محدودکننده

  • 1.At 25, she found family life stifling.
    1. او در سن بیست و پنج سالگی، زندگی با خانواده را محدودکننده یافت.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان