Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهشدت گرم
2 . محدودکننده
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[صفت]
stifling
/ˈstaɪflɪŋ/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stifling]
[حالت عالی: most stifling]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهشدت گرم
خفه (هوا)
1.‘It's stifling in here—can we open a window?’
1. «اینجا خیلی گرم است؛ میتوانیم پنجره را باز کنیم؟»
2
محدودکننده
1.At 25, she found family life stifling.
1. او در سن بیست و پنج سالگی، زندگی با خانواده را محدودکننده یافت.
تصاویر
کلمات نزدیک
stifle
stiffness
stiffly
stiffen
stiff-necked
stigma
stigmatize
stile
stiletto
stiletto heels
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان