[قید]

stiffly

/ˈstɪfli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stiffly] [حالت عالی: most stiffly]
مشاهده در دیکشنری تصویری

1 به‌طور جدی باجدیت، به‌طور خشک و رسمی

  • 1.They stiffly shook hands.
    1. آنها به‌طور خشک و رسمی با هم دست دادند.

2 به‌طور سفت و سخت به‌سختی

  • 1.The arthritis makes her walk stiffly and slowly.
    1. آرتروز باعث می‌شود او به‌سختی و آرام راه برود.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان