Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . بهطور جدی
2 . بهطور سفت و سخت
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
stiffly
/ˈstɪfli/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: more stiffly]
[حالت عالی: most stiffly]
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
بهطور جدی
باجدیت، بهطور خشک و رسمی
1.They stiffly shook hands.
1. آنها بهطور خشک و رسمی با هم دست دادند.
2
بهطور سفت و سخت
بهسختی
1.The arthritis makes her walk stiffly and slowly.
1. آرتروز باعث میشود او بهسختی و آرام راه برود.
تصاویر
کلمات نزدیک
stiffen
stiff-necked
stiff drink
stiff
sticky tape
stiffness
stifle
stifling
stigma
stigmatize
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان