[قید]

straight

/streɪt/
غیرقابل مقایسه

1 مستقیم مستقیماً

معادل ها در دیکشنری فارسی: راست یکراست صاف مستقیما مستقیم
مترادف و متضاد directly right crooked
to keep straight on
مستقیم رفتن [به راه مستقیم ادامه دادن]
  • Keep straight on for two miles.
    تا دو مایل مستقیم برو.
to go/look ... straight
مستقیم رفتن/نگاه کردن و...
  • 1. Go straight, then turn left at the traffic light.
    1. مستقیم برو، سپس سر چهارراه به چپ بپیچ.
  • 2. He was looking straight at me.
    2. او مستقیماً به من نگاه می‌کرد.
[صفت]

straight

/streɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: straighter] [حالت عالی: straightest]

2 رک‌وراست بی‌پرده، روراست

to be straight with somebody
با کسی رک و راست بودن
  • I don't think you're being straight with me.
    فکر نمی‌کنم تو با من روراست باشی.
a straight answer/question
جواب/پرسشی رک‌وراست [بی‌پرده]

3 صاف

معادل ها در دیکشنری فارسی: راست سرراست صاف لخت
مترادف و متضاد even level crooked
a straight line/hair/road
خط/مو/جاده صاف
  • 1. straight brown hair
    1. موی قهوه‌ای صاف [لَخت]
  • 2. Use a ruler to draw a straight line.
    2. از یک خط‌کش برای کشیدن یک خط صاف استفاده کنید.

4 دگرجنس‌گرا

مترادف و متضاد heterosexual gay
  • 1.He's straight but his friend is gay.
    1. او دگرجنس‌گراست، اما دوستش همجنس‌گرا است.
تصاویر
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان