Toggle drawer
menu
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
عربی به فارسی
اسپانیایی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
1 . مستقیم
2 . رکوراست
3 . صاف
4 . دگرجنسگرا
خانه
انتخاب دیکشنری
انگلیسی به فارسی
آلمانی به فارسی
فرانسه به فارسی
ترکی استانبولی به فارسی
صرف فعل
وبسایت آموزشی
درباره ما
تماس با ما
[قید]
straight
/streɪt/
غیرقابل مقایسه
مشاهده در دیکشنری تصویری
1
مستقیم
مستقیماً
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راست
یکراست
صاف
مستقیما
مستقیم
مترادف و متضاد
directly
right
crooked
to keep straight on
مستقیم رفتن [به راه مستقیم ادامه دادن]
Keep straight on for two miles.
تا دو مایل مستقیم برو.
to go/look ... straight
مستقیم رفتن/نگاه کردن و...
1. Go straight, then turn left at the traffic light.
1. مستقیم برو، سپس سر چهارراه به چپ بپیچ.
2. He was looking straight at me.
2. او مستقیماً به من نگاه میکرد.
[صفت]
straight
/streɪt/
قابل مقایسه
[حالت تفضیلی: straighter]
[حالت عالی: straightest]
2
رکوراست
بیپرده، روراست
to be straight with somebody
با کسی رک و راست بودن
I don't think you're being straight with me.
فکر نمیکنم تو با من روراست باشی.
a straight answer/question
جواب/پرسشی رکوراست [بیپرده]
3
صاف
معادل ها در دیکشنری فارسی:
راست
سرراست
صاف
لخت
مترادف و متضاد
even
level
crooked
a straight line/hair/road
خط/مو/جاده صاف
1. straight brown hair
1. موی قهوهای صاف [لَخت]
2. Use a ruler to draw a straight line.
2. از یک خطکش برای کشیدن یک خط صاف استفاده کنید.
4
دگرجنسگرا
مترادف و متضاد
heterosexual
gay
1.He's straight but his friend is gay.
1. او دگرجنسگراست، اما دوستش همجنسگرا است.
تصاویر
کلمات نزدیک
straggly
straggler
straggle
strafe
straddle
straight fight
straight from the shoulder
straight off
straight out
straightaway
دانلود اپلیکیشن آموزشی + دیکشنری رایگان